دانلود آهنگ مشکی میپوشم از حامد فرد و تینا از رسانه کافه موزیک

متن آهنگ مشکی میپوشم از حامد فرد و تینا

هر روز با خودم میگم این یه سرابه
مگه آدم میتونه تو بیداری بخوابه
دیگه صدای قلبت نمیرسه به گوشم
نمیدونم کجایی ولی مشکی میپوشم
منو باد میبره ولی یاد تو مثل داغ رو دوشم
باز یه بغض تازه از توی این سینه باز یه حسرت روی قلبم میشینه
مثل ماهی که میریزه اشکاش توی دریا و نمیبینه
باز یه بغض تازه از توی این سینه باز یه حسرت روی قلبم میشینه
مثل ماهی که میریزه اشکاش توی دریا و نمیبینه

سخته بچتو بزرگ کنی بعدش ببینی دفته
سخته یه گل.له وسط سرش ببینی رفته
مگه چی خواست این که نبینه اخرش یه روزی رو زمینه مادرش
در پی ارامش میگشت که یهو کشتنش عجیبه باورش
مردم این روزا اشک دارن اگه حرفم بزنن که تهش پارن
اینا اونا که قش دارن واسه تو مردمن مابقی اشرارش
توی مذهب تو ک.تن حلاله بدون این مردم و ک.تن نداره
ببین مگه هست کسی که پشت هم نناله اینا گرسنشونه لامذهب رشدم حلاله
چطور دلت اومد که راحت ت.رو بستی رو جوونی که مادر اونو میپرستید
مادرایی که تو بهداری پای تختن بی غیرتا گیر سریال پایتختن
تو میدونی منم شرم هدفم اینه هر دم بزن سر سردم دارتو
بعدش هر دم حالتو بگیرم ببینم دیگه هیچ فاکتوری نیست واسه ازادی چون دی.تاتوری نیست

من به زودی میبینم که مردمم شادن پس نه مثل الان تو هرج و مرج وا رفتن
روزی رو میبینم دشمناشون تا رفتن همه چی یهو شده خوش براشون تا رفتن
حجاب و بی حجاب کنار هم خوشندست میزنن اتیشه رو به نام هم روشن پس
میکنن میبینی نگاهشون برندست واسه نامردایی که سلاحشون کشندست

باز یه بغض تازه از توی این سینه باز یه حسرت روی قلبم میشینه
مثل ماهی که میریزه اشکاش توی دریا و نمیبینه
باز یه بغض تازه از توی این سینه باز یه حسرت روی قلبم میشینه
مثل ماهی که میریزه اشکاش توی دریا و نمیبینه

پیش بچه خودت چشیدی حاشه رو رو بچه مردم کشیدی ما.ه رو
چیزی دم میگیری میزنی یا اگه نه خب بگو ت.ری چند میگیری میزنی
یارو دوسالی بوده سرباز وطنش چطوره حالا میشه سربار وطنش
چیزی دم میگیری میزنی یا اگه نه خب بگو ت.ری چند میگیری میزنی

شنیدی میگن میره هر کس به ادابش رسم اینه بکنم تو رو دعوت به ارامش
چرا مردن بشه بهای ازادی این مردم چی میخوان به جز بهار و ابادی
این مردم چی میخوان به جز عشق و خنده نه این که صداشون لح بشه هی تو رنده
هی انتظاری نیست همه از حرفام راضی باشن من فقط میترسم نکنه مثل نازیا شن
ببین این جمله مثل تیغ برندست تو لحظه نکنه کسی بشه مقدس تو مغزت
دقت کن هر چی شخص مرفه تو راسه اخبارم که دروغ و مرتب تو بحثه
امروزم میگیری سلاح دیگری دستت صدا منم خفه شه صدای دیگری هست
راهو ببندی باز یه راه بی دری هست صدا منم خفه شه صدای دیگری هست

من به زودی میبینم که مردمم شادن پس نه مثل الان تو هرج و مرج وا رفتن
روزی رو میبینم دشمناشون تا رفتن همه چی یهو شده خوش براشون تا رفتن
حجاب و بی حجاب کنار هم خوشندست میزنن اتیشه رو به نام هم روشن پس
میکنن میبینی نگاهشون برندست واسه نامردایی که سلاحشون کشندست

باز یه بغض تازه از توی این سینه باز یه حسرت روی قلبم میشینه
مثل ماهی که میریزه اشکاش توی دریا و نمیبینه